کد مطلب:152160 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

مامور مالیات بگیر در تبریز، به حضرت ابوالفضل العباس اهانت کرد
در زمان ناصرالدین شاه، در تبریز، یكی از مأمورین دولت از یك مغازه دار مالیات طلب می كند. اما مغازه دار امروز و فردا می كند. مأمور، یك روز صبح زود درب مغازه می آید و می گوید: امروز تا مالیات را از تو نگیرم از اینجا نمی روم. مرد كاسب می گوید: تو را به حضرت ابوالفضل علیه السلام، مرا معاف دار. مأمور گستاخ می گوید: اگر ابوالفضل علیه السلام قدرت دارد، شر مرا از سر تو كم كند

كاسب آهی می كشد و می گوید: یا ابوالفضل علیه السلام، به دادم برس! فورا اسب مأمور


سركشی می كند و آن قدر بالا و پایین می رود كه مأمور را به زمین می زند. بعد از آن نیز با دستهایش شروع به كوبیدن بر سینه ی مأمور می كند. او هم صدای سگ (عو عو) می كند. وقتی می آیند، می بینند فك بالای وی پایین آمده و فك پایینش جلو رفته است و وضع بسیار زاری دارد. دیری نگذشت كه با این وضع اسفبار، به درك واصل شد. [1] .


[1] چهره ي درخشان ج 2، ص 623.